احد
[اَ حَدد] (ع ن تف) تندتر. تیزتر. اَذکر: خراسان که خلاصهء بیضهء دولت و نقاوهء مملکت است، بدو ارزانی داشت تا وقت نجوم محن و هجوم فتن یار احد و رکن اشد او باشد. (ترجمهء تاریخ یمینی).
- امثال: اَحَدُّ من لیطه (پوست نی) .
اَحَدُّ من موسی .
- امثال: اَحَدُّ من لیطه (پوست نی) .
اَحَدُّ من موسی .
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
