احجام
[اِ] (ع مص) بازایستادن از بیم و خوف. واایستادن. (تاج المصادر). پسپا شدن از بیم. (منتهی الارب). واپس شدن از کاری. (تاج المصادر). || بددلی کردن. (تاج المصادر). بددل شدن : سلطان از کثرت تعب از اقدام بازمانده و نزدیک شده که در شکال احجام افتد. (جهانگشای جوینی). و از نزول قلعه احجام می کرد. (جهانگشای جوینی). || احجام ثدی؛ برآمدن و بلند گردیدن پستان. (منتهی الارب). || احجام مولود؛ بار نخست شیر دادن وی. (منتهی الارب).
بِیتاس پلی است میان لذت بازی و زیبایی شعر فارسی. بیتی از شاعران فارسی پیش رویت قرار میگیرد و تو باید واژۀ درست را از میان گزینهها انتخاب کنی تا شعر کامل شود و امتیاز بگیری.
مشاهده جزئیات محصول
