شرفه
[شُ فَ] (ع اِ) کنگرهء قصر. ج، شُرَف. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کنگر. (زمخشری). کنگره. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (دهار) (آنندراج) (زمخشری). زیف. دندانه. (یادداشت مؤلف). کنگرهء عمارت. (از غیاث اللغات). در عربی مطلق کنگره را گویند، خواه کنگرهء قلعه باشد و خواه کنگرهء بام و دیوار و خانه و غیره. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). || بزرگی و فضل و فزونی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || شرفه المال؛ گزیده ترین مال. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مال نیکو. (دهار). گزیده ترین مال. (آنندراج). || آنجای از بالای مناره که مؤذن در آنجا ایستاده اذان می گوید. (از ناظم الاطباء).