شرع
[شُرْ رَ] (ع ص، اِ) جِ شارع. شارعه. یقال: ابل شُرَّع و رماح شُرَّع. (از ناظم الاطباء). رجوع به شارع و شارعه شود. || ماهی سردروادارنده. (منتهی الارب): حیتان شُرَّع؛ ماهی هائی که سرها را بلند کرده اند. (ناظم الاطباء). || به کنار آب آیندگان. (ترجمان علامه جرجانی ص 61) :اِذ تأتیهم حیتانُهم یومَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً. (قرآن 7/163).