احباب
[اِ] (ع مص) بخفتن شتر. (زوزنی). فروخفتن شتر و مانده گردیدن یا شکستن عضو آن یا بیمار شدن آن و بر جای ماندن تا بمیرد. (منتهی الارب). || به شدن از بیماری. || دانه گرفتن کشت. (منتهی الارب). بادانه شدن کشت. (تاج المصادر). || دوست داشتن کسی را. (منتهی الارب). || برگزیدن. (وطواط).