آفرید
[فَ] (ن مف مرخم) مخفف آفریده در اعلام و اسماء مرکبه، چون به آفرید و دادآفرید و گردآفرید و ماه آفرید :
یکی خوب چهره پرستنده دید
کجا نام او بود ماه آفرید.فردوسی.
چو هنگامهء زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید.فردوسی.
ابا خواهر خویش به آفرید
بخون مژه هر دو رخ ناپدید.فردوسی.
سرودی به آواز خوش برکشید
که اکنون تو خوانیش دادآفرید.فردوسی.
بیامد به نزدیک گردآفرید
چو دخت کمندافکن او را بدید...
فردوسی.
یکی خوب چهره پرستنده دید
کجا نام او بود ماه آفرید.فردوسی.
چو هنگامهء زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید.فردوسی.
ابا خواهر خویش به آفرید
بخون مژه هر دو رخ ناپدید.فردوسی.
سرودی به آواز خوش برکشید
که اکنون تو خوانیش دادآفرید.فردوسی.
بیامد به نزدیک گردآفرید
چو دخت کمندافکن او را بدید...
فردوسی.