شبهه

معنی شبهه
[شُ هَ / هِ] (ع اِمص، اِ) پوشیدگی کار و مانند آن و امری که در آن حکم به صواب و خطا نکنند. (منتهی الارب). گفته شده است که شبهه اسم است از اشتباه و آن در اموری است که جواز و حرمت و صحت و فساد و حق و باطل اشتباه شده باشد. ج، شُبَهْ و شُبُهات. (از اقرب الموارد). || مثل و مانند. (از اقرب الموارد). || اسم از اشتباه است و آن امر مابین حلال و حرام و درست و صواب است. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 790). در اصطلاح اصول فقه تردید بین امور محرمه و محلله و تردید میان خطا و صواب بود و بالجمله اموری که تشخیص آنها ممکن نباشد و یا آنچه از راه اشتباه انجام شده است، مشتبه گویند چون: اموال شبهه و وطی به شبهه و ولد شبهه. (از تعریفات جرجانی).
- شبههء اشتباه؛ رجوع به شبههء فعل شود.
- شبههء عقد؛ مانند آنکه با زنی ازدواج عقد نماید بدون شهود. در حد جاری شدن بر این شبهه اختلاف است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص790).
- شبههء عمد؛ در قتل. رجوع به شبه عمد و تعریفات جرجانی شود.
- شبههء فاعل؛ چون زنی را در فراش خود ببیند و به گمان اینکه زن خویش است با او مجامعت کند در این صورت اگر ادعای شبهه و گمان کند حدی بر او جاری نیست. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج1 ص790).
- شبههء فعل؛ آن است که گمان رود به چیزی که دلیل حلیت و یا حرمت است و حال آنکه دلیل برحلیت و یا حرمت نباشد. و آن را شبههء اشتباه و شبههء مشابهه و شبههء ظن نیز گویند. (از تعریفات جرجانی) (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 790).
- شبههء ظن؛ رجوع به شبههء فعل شود.
- شبههء مشابهه؛ رجوع به شبههء فعل شود.
- شبههء ابن کَمّونِه؛ شبهه ای است که بر یکی از ادلهء توحید وارد شده است و آن دلیل «لزوم ترکیب» است که خلاصهء آن چنین است که اگر دو خدا موجود باشد هر دو در وجود مشترک خواهند بود و اگر یک مابه الامتیاز آنها را جدا نسازد متحد خواهند بود. پس چون مابه الامتیاز آمد هر یک از آن دو خدا مرکب از مابه الاشتراک (وجود) و مابه الامتیاز خواهد شد و هر مرکب ممکن الوجود است نه واجب الوجود و شبههء معروف منسوب به ابن کمونه که گویا از مانی ابتداء شده و ابن کمونه در زمان متأخر آن را نسبت به خود داده است در تخریب دلیل توحید است و عزالدین بن کمونه گوید: چه مانع دارد فرض کنیم دو موجود که هر یک واجب الوجود و غنی بالذات و با یکدیگر به تمام ذات مختلف باشند مبدأ عالم باشند و مفهوم واجب الوجود را از آن دو انتزاع نموده و بحمل شایع صناعی (عَرَض) بر آنها حمل کنیم خلاصهء سخن او این است که ممکن است در عالم دو واجب الوجود باشد و هیچ یک با دیگری در چیزی ذاتی مشترک نباشند تا آنکه به مابه الامتیاز محتاج شوند و از ترکیب از مابه الامتیاز و مابه الاشتراک احتیاج و امکان لازم آید. و متکلمین و فلاسفهء اسلامی در رد شبههء منسوب به ابن کمونه و پاسخ بدان مقالات و کتابهای بسیاری نوشته اند از جمله ملا هادی سبزواری است که در منظومه در این صدد گوید:
«هویتان بتمام الذات قد
خالفتا لابن الکمونه استند»
«و ادفع بان طبیعه ما انتزعت
مما تخالفت بما تخالفت».
یعنی؛ دو هویت واجب که به تمام ذاتشان با یکدیگر مختلف باشند، به ابن کمونه نسبت دارد. و دفع شبهه این است: از جهت اختلافی موجودات مختلف، طبیعت و مفهوم واحدی انتزاع نمیشود یعنی باید مفهوم واحد کلی را از جهت اشتراکی افراد مختلف انتزاع و سپس برآنها حمل کنیم چنانکه مفهوم حیوان را از جهت اشتراکی انسان و گوسفند و کبوتر و مفهوم انسان را از قدر مشترک ناصر و منصور و حمید و محمود انتزاع نمائیم و به امتیاز ذاتی (فصول) و تشخصات عَرَضی (زمان، مکان، نسبت، صفت) آنها توجهی نداریم. و هرگاه میان دو واجب الوجود قدر مشترکی و برای هر یک امتیازاتی فرض کنید تا دوئیت ثابت شود مستلزم ترکیب و احتیاج است:
بل ان سئلت الحق غیرواحد
لیس معنونا لمعنی فارد.
یعنی؛ بلکه اگر حقیقت را بپرسی میگوئیم افراد متعدد بدون جهت وحدت بعنوان واحد معنون نمیشوند. به عبارت دیگر هرگاه بخواهیم مفهوم واحدی را تعقل کنیم باید از یک مصداق یا چند مصداقی که جهت وحدت و اشتراک داشته باشند آن را انتزاع و در ذهن تصور نماییم پس همیشه عنوان واحد از یک معنون حاصل میگردد، چه آنکه معنون واحد حقیقی یا امر انتزاعی و قدر مشترک بین افراد متعدد باشد:
اذا الخصوصیه اما تعتبر
فی اخذه فلم یکن منه الاَخر.
زیرا خصوصیت در آن مفهوم اعتبار شده است. پس افراد دیگر از آن حقیقت نیستند. یعنی چنانکه امتیازات یکی از دو واجب الوجود را در مفهوم ملاحظه کنید البته مصداق آن منحصربفرد میباشد، چون فرد دیگر آن امتیازات را ندارد، بلکه وی بواسطهء نیازمندی به دیگران ممکن الوجود خواهد بود:
او الخصوصیه لیست تشترط
فالواحد المشترک المحکی فقط
و یا خصوصیت در آن اعتبار نشده است پس همان قدر مشترک تنها حکایت میشود. و اگر هیچ امتیازی در مفهوم شرط نشده باشد پس همان صرف وجود و حقیقت منشأ آثار که ثانی پذیر نیست، و مثل و مانند و ضد و ند و شریک ندارد تصور میشود، پس در جهان هستی دو واجب الوجود محال است.
و حیث لاموضوع او ماهیه
و لاهیولی کیف الا ثنینیه
چون واجب الوجود به موضوع و هیولی نیازی ندارد پس چگونه دوئیت میپذیرد. یعنی واجب الوجود ماهیت و ماده و موضوع (محل) ندارد و هر متعددی ماهیت و ماده و محل دارد، پس واجب الوجود متعدد نیست (واحد است) زیرا هرگاه تعدد و کثرت نوعی در موجودات یافت شود به واسطهء تعدد ماهیت آنها میباشد، و چنانچه موجودات کثرت عددی داشته باشند به سبب ماده و لواحق آن است، و گر تعدد موجودات عرضی بود به جهت موضوع و محل یا سایر اوصاف آنهاست، پس چگونه واجب الوجود متعدد میگردد. و رجوع به اسفار ج 3، منظومهء سبزواری و انوارالتوحید نراقی و ابن کمونه شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.