شاغول
(اِ) شاقول. فادن. گلوله ای که بریسمان کرده از گونیا بیاویزند تا بدان همواری زمین معلوم کنند. (از ناظم الاطباء). قطعه فلزی که برشته ای آویزند و برای قائم بالا بردن دیوار در بنایی بکار برند. شاقول. شاهول. || آویزهء ساعت. (ناظم الاطباء). پندول. (اشتنگاس). رجوع به شاقول شود.