شادی
(ع ص) نعت از شَدْو. راننده. (منتهی الارب). شَدا الابل؛ ساقها او حدا لها. ج، شادون و شداه. (اقرب الموارد). || شعرخواننده. (منتهی الارب). بآواز خواننده؛ شداالرجل؛ انشد بیتاً او بیتین ماداً صوته به کالغناء. (اقرب الموارد). || سرودگوی. (منتهی الارب). مغنی. خنیاگر. شَدالشعر؛ غنی به و ترنم. (اقرب الموارد). || آنکه بعض از ادب آموخته باشد. (منتهی الارب). شدا فلان؛ اخذ طرفاً من الادب کانه ساقه او جمعه و شدا من العلم شیئاً؛ اخذ. (اقرب الموارد). || قصد کننده. (منتهی الارب). شدا شدوه؛ نحا نحوه. (اقرب الموارد).