اجراء
[اِ] (ع مص) راندن. (زوزنی) (تاج المصادر) (منتهی الارب). براندن. روان کردن. بدوانیدن. || وکیل کردن کسی را. || وکیل فرستادن. || دانه بستن گیاه. (منتهی الارب). || امضاء. || بابچه شدن سباع. (تاج المصادر). || وظیفه و راتبه مقرر کردن. || گذاردن.