سیس
1) (اسب) در زبان اکدی و آشوری که در )« سیسو » (هزوارش، اِ) اسب جلد و تند و تیز باشد (برهان) (جهانگیری) قیاس کنید با 2) شده و بصورت هزوارش وارد پهلوی گردیده رجوع به سوسبار شود (از حاشیهء برهان قاطع چ معین) : تنگ )« سوسیا » آرامی گردد چون دل عاشق جهان بر دشمنت روز هیجا چون کنی بر سیس یکران تنگ تنگ جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی || جست و خیز رجوع به سیستن شود || ظرف شیرآب (برهان) (جهانگیری) (آنندراج ||) ریسمان از لیف خرمابن ساخته شده (ناظم sisu (2) - susya - ( الاطباء ||) بزبان علمی هندی سر را گویند (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ( 1.