اجداد
[اِ] (ع مص) نو کردن. (تاج المصادر). || رفتن بر زمین جَدَد. در زمین هموار رفتن. || براه راست رفتن. || اِجداد طریق؛ جَدَد [ زمین هموار درشت ] گردیدن راه. (منتهی الارب). هامون شدن زمین. (تاج المصادر). || درستی در کار. ضد هزل. || اجدادِ نخل؛ بوقت درو رسیدن خرمابن. بوقت بریدن رسیدن بار خرما. (تاج المصادر). بریدن بار خرما. || اَجدّت قرونی منه؛ یعنی گذاشتم او را. (منتهی الارب). || کوشیدن در کار: اجدّ فی الامر؛ کوشید در کار. (منتهی الارب). بوش کردن. (تاج المصادر). || اجدّ بها امراً؛ ای اجدّ امره بها، نصب علی التمییز. (تاج العروس). || اجدّ فلان امره بذلک؛ ای احکمه. (تاج العروس از اصمعی). || خداوند بخت گردانیدن. (تاج المصادر) (زوزنی).