سهم
4) سَم از پارسی )« تراس - من » 3) = ایرانی باستان )« چت - من » 2) پارسی باستان )« سم » 1) (ترس، وحشت) از )« سهم » [سَ] (اِ) پهلوی 8) (لرزیدن - ترسیدن) )« تراس » 7) آریایی )« ثراه » 6) از )« ثراه - من » ایرانی باستان = « چه من » 5) = ایرانی باستان )« چه - من » باستان رجوع به نیبرگ ص 199 و به سهمگین و سهمناک شود (از حاشیهء برهان قاطع چ معین) ترس بیم (برهان) (فرهنگ رشیدی) بیم خوف (غیاث) ترس بیم هراس هول خوف (ناظم الاطباء) هیبت : دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست با نهیب و سهم این آوای کیست؟رودکی چو از دور دیدش بر آن سهم و خشم پر از خاک روی و پر از گرد چشم فردوسی چو اسفندیار آن گو پیلتن خداوند او رنگ و با سهم تنفردوسی ز سهم نامش دست دبیر سست شود چو کرد خواهد بر نامه نام او عنوانفرخی ملوک را قلم و تیغ برترین سهمی است بترسد از قلم و تیغ شیر شرزهء نرفرخی از بیم تو بهراسد در چرخ ستاره پنهان شود از سهم تو در سنگ شراره منوچهری بدو منقار، زمین چون بنشیند بکند گویی از سهم کند نامه نهان بر سر راه منوچهری همان سهم تو سهم اسفندیار همان عدل تو عدل نوشیروانمنوچهری تن پیل دارد توان پلنگ دل و زهرهء شیر و سهم نهنگاسدی همی در پیش برخواهم گرفتن رهی با سهم دوزخ هول محشرمسعودسعد از سهم روی و بانگ کریه و نفیر او هر زنده گوش و چشم همی داشت کور و کر مسعودسعد و هیبت و سهم او چنان بود که مدتی مرگ او پوشیده ماند و کس نیارست پرسیدن (مجمل التواریخ و القصص) درآمد همچو مرغ تاب دیده که بود آن سهم را در خواب دیدهنظامی صدهزاران کشتی با هول و سهم تخته تخته گشته sahm (2) - sam (3) - cath - man (4) - thras - man (5) - cah - man (6) - - ( در دریای وهممولوی ( 1 thrah - man (7) - thrah (8) - tras.