سوزاندن
[دَ] (مص) سوزانیدن (ناظم الاطباء) آتش زدن : بسوزاندم هر شبی آتشش سحر زنده گردم به بوی خوششسعدی مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی به نزدیکت بسوزاند مگر از دور بنشینی سعدی (|| اصطلاح بنایان) قناسی را بطور کم محسوس و بتدریج محو کردن مالیدن و مسطح کردن و جز آن، چون از جانبی برآمده باشد (یادداشت بخط مؤلف).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.