سور

معنی سور
3)(عروسی، )« سیر » 2) (چاشت صبح، طعام)، بلوچی عاریتی و دخیلی )« سور » 1) (صبحگاهی، روزانه)، پهلوی )« سوئیریا » (اِ) اوستا مجلهء پشوتن سال اول » به معنی عروسی « سور » 4) (ضیافت جشن عروسی) در لهجهء زردشتیان ایران )« سور » نامزدی)، شغنی از حاشیهء برهان قاطع چ معین) هنگامه جشن طوی مهمانی عروسی (برهان) مهمانی (منتهی الارب) ) « شمارهء 5 ص 16 ح 11 مهمانی و جشن و عروسی و مانند آن (فرهنگ رشیدی) جشن شادی عروسی (غیاث) : سوری تو جهان را بدل ماتم سوری زیرا که جهان را بدل ماتم سوریلبیبی اکنون سور است و مردم آید بسیار کار شگرف است و صحن ساخته کاچار نجیبی زمان چون ترا از جهان کرد دور پس از تو جهان را چه ماتم چه سور فردوسی ز تو چشم آهرمنان دور باد دل و جان تو خانهء سور بادفردوسی یکی سور فرمود کاندر جهان کسی بیش از آن خود نکرد از مهان فردوسی نیکو مثلی زده ست شاها دستور بز را چه به انجمن کشند و چه بسور فرخی اندر آن کشور کو تیغ برآرد ز نیام کس نپردازد یک روز بسور از ماتمفرخی ز بهر سور ببزم تو خسروان جهان همی زنند شب و روز ماه بر کوهان عنصری میان ما نه عقدی نه نکاحی نه آئین عروسی و نه سوریمنوچهری در آن سور عروسی پنج و شش ماه نشسته شادمان در کشور شاه (ویس و رامین) ز گلشن بباغ آمد از بهر سور بشد خیره چون دید جم را ز دوراسدی گر تو سوی سور میروی رو روزت خوش باد و سعی مشکور ناصرخسرو گویی که بسور اندرم ولیکن از دور نمایدت سور ماتمناصرخسرو شگفت نیست از این سور و جشن خرم و خوش ز چوبها گل روید ز سنگها شمشاد مسعودسعد فرزند من آنکه سور من شیون اوست از صحت من سور بر او شیون شدسوزنی ز لب صفرای من بشکن میندیش که سور هیچکس ماتم نگردد مجیرالدین بیلقانی از پی سور بهار یاسمن آذین ببست بستان کآن دید کرد قبه ای از ارغوان خاقانی بر اثر هر سوری ماتمی دهد و از پس هر شادی غمی پیش آرد (سندبادنامه ص 39 ) در آن صحرا نهاده تخت معشوق بگرد تخت دایم جشن و سور استعطار خوان کشید او را کرامتها نمود آن شب اندر کوی ایشان سور بودمولوی از جنوب و از شمال و از دبور باغها دارد عروسیها و سورمولوی نصیب من همه رنج و جهان پر از شادی تبارک الله گویی همه دف سورم رضی الدین نیشابوری هر کجا نوریست در عالم قرین ظلمت است هر کجا سوریست در گیتی قرین شیون است شهاب الدین سمرقندی چون شعله بخرمنی دهد نور بیگانه نظاره بیندش سور امیرخسرو مهر فلک کین و نشاطش غم است سور جهان نزد خرد ماتم است خواجوی کرمانی ||ختنه سوری (برهان) ختنه (دهار ||) بزم ایام عید || رنگ خاکستری بسیاهی مایل (برهان ||) اسب و استر و خر و الاغی را گویند که خط سیاهی مانند سمند از کاکل تا دمش کشیده شده باشد و بعضی اسب به آن رنگ را خوب نمیدانند، لهذا برهان) اسب خاکستری رنگ بسیاهی مایل که خط سیاه از کاکل تا دم کشیده باشد وسول نیز گویند ) « سور از گله دور » میگویند و آنرا مبارک ندانند (فرهنگ رشیدی ||) نام مرغی (برهان ||) رنگ سرخ چه گل سرخ را گل سوری میگویند و شراب سرخ را خمرالسوری خوانند (برهان) رنگ سرخ لهذا لاله و گل و مانند آنرا گل سوری گویند (غیاث) (فرهنگ رشیدی (||) ع اِ) دیوار قلعه (برهان) بارهء شهر (منتهی الارب) مربض (نصاب الصبیان) دیوار حصار (دهار) بارو، ج، اسوار اسیران (مهذب « شیراز » الاسماء) باره (تفلیسی) (مجمل اللغه) دیوار قلعه و شهرپناه (غیاث) : با کالیجار بترسید و سوری استوار گرد بر گرد شهر درکشید (فارسنامهء ابن البلخی ص 133 ) در سور سر رسیده و دیده بچشم سر خلوت سرای قدمت بی چون و بی چرا خاقانی گه از سوز جگر در سور سر دلبران بودن گه از راه صفت بر خوان اخوان الصفا رفتن خاقانی از آن جماعت در اندرون حصار گریختند و بسور و قصور آن اعتصام جستند (ترجمهء تاریخ یمینی) کنونم نگه کن بوقت سخن بیفتاد یک یک چو سور کهنسعدی || در قضیهء موجبهء کلیه هر، همه، کل و مانند آن و در موجبهء جزئیهء برخ و بعض و مانند آن و سور سالبهء کلیه هیچیک یا هیچ چیز و لا شی، و لا واحد و مانند آن و در سالبهء جزئیه نیست برخی و نیست هر، و برخی نیست و لیس بعض و بعض لیس و لیس کل و مانند آن و در متصلهء موجبه، هر جا و هرگاه و کلما و مهما و متی و مانند آن و در منفصله همیشه و هرگز و هیچگاه و دائماً و ابداً و مانند آن است (یادداشت بخط مؤلف) (اصطلاح منطق) لفظ کل و لفظ بعض است که وضع کرده اند suirya (2) - sur (3) - sir (4) - sur - ( برای چندی افراد موضع و این معنی مجاز است (غیاث) ( 1.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.