سنن
[سُ نَ] (ع اِ) جِ سنت (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : گفتم دلش چه دارد و عقلش چه پرورد گفتا یکی مودت دین و یکی سننفرخی او رسول مرسل این شاعران روزگار شعر او فرقان و معنیهاش سرتاسر سنن منوچهری سیرت و کردار گر آزاده ای بر سنن و سیرت احرار کنناصرخسرو ایا متین بتو بنیاد ملکت توران ایا قوی بتو پشت و پناه دین و سنن سوزنی کارها بر سنن استقامت و وفق ایثار و اختیار منظم گشت (ترجمه تاریخ یمینی) و برهان این معنی آن است که بعد از رحلت قاآن، امور جهان از سنن استقامت منحرف شد (جهانگشای جوینی) - اهل سنن؛ پیروان سنت : نوازندهء اهل علم و ادب فزایندهء قدر اهل سننفرخی.