سمور
[سَ] (اِ)( 1) پستانداری از ردهء گوشتخواران( 2) که تیرهء خاصی بنام تیرهء سموریان را بوجود می آورد این جانور دارای قدی کوچک و پاهای کوتاه و انگشت رو است و بدنش باریک و کشیده و پوستش نرم و از گوشتخواران کامل است محل زندگی حیوان مذکور بیشتر اروپای مرکزی و آسیاست قدش در حدود 70 سانتیمتر و موهایش خاکستری تیره است و دارای لکه های سفید در زیر گردن میباشد پوزه اش باریک ولی کشیده نیست جانوری است که شبها جهت شکار از لانه اش خارج میشود و به لانه های مرغان و کبوتران حمله میکند و با بی رحمی شدید آنها را میکشد مشهور است بقدری پرندگان اهلی را میکشد که از خون آنها گیج و مست میشود (فرهنگ فارسی معین) پهلوی سیمور( 3) (از حاشیهء برهان قاطع چ معین) جانوری است از قسم روباه که پوستش سرخ مایل بسیاهی و تیرگی باشد از پوستش پوستینها سازند و پوست حیوان مذکور را نیز سمور گویند (غیاث) (آنندراج) جانوری است معروف که از پوست آن پوستین سازند (برهان) : روی هر یک چون دو هفته گرد ماه جامه شان عفه سموریشان کلاهرودکی و از این ناحیت [ تغزغز ] مشک بسیار خیزد و روباه سیاه و سرخ و ملمع و موی سنجاب و سمور و قاقم و فنک و سبیحه (حدود العالم) چو سنجاب و قاقم چو روباه گرم چهارم سمور است کش موی نرمفردوسی لباس من به بهاران ز توزی و قصب است به تیرماه خز قیمتی و قز و سمورفرخی ای کرده خویشتن بجفا و ستم سمر تا پوستین فنک بودت بادبان سموراسدی نبینی که هر شب سحرگه هنوز دواج سمور است بر کوهسارناصرخسرو همی تا سمور است و سنجاب چین جز از آن نپوشد کسی پوستینناصرخسرو پوستین سمور سینه و جگر و گرده را گرم دارد (ذخیرهء خوارزمشاهی) ای که پهلو بشکم داری و سنجاب و سمور آنکه بر پوستکی خفته ز حالش یاد آر نظام قاری - کلاه سمور؛ کلاهی که از پوست سمور سازند - ( (فرهنگ فارسی معین) - امثال: شب گربه سمور می نماید || جندبیدستر (فرهنگ فارسی معین) (فرانسوی) ( 1 Mangouste (2) - Carnivores (3) - simor.