سمل
[سَ] (ع مص) پاک کردن حوض را از گل و لای || صلح کردن میان قوم (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) صلح افکندن میان قوم (تاج المصادر بیهقی ||) گل و لای آوردن دلو با آب اندک (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) کور کردن چشم کسی را و بیرون نمودن (آنندراج) (منتهی الارب) چشم برکندن (تاج المصادر بیهقی) سملت عینه (مجهولا) دعای بد است یعنی کور باد چشم او (ناظم الاطباء).