سلم
[سَ] (ع اِ) دلو یک گوشه ج، اَسْلُم و سِلام (آنندراج) (منتهی الارب) دلو که یکطرف حلقه دارد، چنانکه دلو سقایان (ناظم الاطباء) (آنندراج) دول یک گوشه که آب کشان را بود (مهذب الاسماء (||) مص) اسلام گردن نهادن و اسلام آوردن (منتهی الارب) (از آنندراج ||) پیراستن پوست را به درخت سلم (آنندراج) (منتهی الارب ||) فارغ شدن از کار دلو و محکم و نیکو ساختن آن را (آنندراج) (منتهی الارب ||) گزیدن مار (منتهی الارب).