سلام

معنی سلام
[سَ] (ع اِ) کلمهء دعایی مأخوذ از تازی، به معنی بهی که در درود بر کسی گویند یعنی سلامت و بی گزند باشید و نیز تهنیت و زندش و تحیت و درود و خیر و عافیت و تعظیم و تکریم و با فعل دادن، کردن، و زدن و گفتن آید (از ناظم الاطباء) درود گفتن تهنیت گفتن (فرهنگ فارسی معین) : نرمک او را یکی سلام زدم کرد زی من نگه بچشم آغیلحکاک مگر با درود و پیام و سلام دو کشور شود زین سخن شادکامفردوسی سلام بر تو باد و رحمت و برکتهای ایزدی (تاریخ بیهقی) از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام منوچهری از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی منوچهری ور سلامت را نمیداد او علیک پیشت آید بی تکلف بسلام ناصرخسرو (دیوان ص 299 ) جواب داد سلام مرا به گوشهء ریش چگونه ریشی مانند یک دو دسته حشیش انوری بسلامیت دردسر ندهیم زآنکه ترسنده از ملال توایمخاقانی چون سخن از خود بدر آمد تمام تا سخنش یافت قبول سلامنظامی یک سلامی نشنوی ای مرد دین که نگیرد آخرت آن آستینمولوی گر بلندت کسی دهد دشنام به که ساکن دهد جواب سلامسعدی - بسلام آمدن؛ به تهنیت و درود آمدن : روز آدینه قاید بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود ناسزاها گفت و تهدیدها کرد (تاریخ بیهقی) بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منیسعدی زهی سعادت من کم تو آمدی بسلام خوش آمدی و علیک السلام والاکرام سعدی - بسلام کسی رفتن؛ به حضور او رفتن برای اظهار ادب شرفیاب حضور کسی شدن: و بسلام کسی نرفتی و کس را نزدیک خود نگذاشتی (تاریخ سیستان) طاهر فرمان داد تا همهء سرهنگان بسلام لیث رفتند (تاریخ بیهقی) - دو سلام گفتن بر ؛ ترک گفتن : گر کنی در جهان به شب گیری دو سلام و چهار تکبیریسنایی - امثال:با مردم زمانه سلامی و والسلام سلام از کوچک است سلام از ماست سلام بزرگ و کوچک ندارد سلام روستایی بی طمع نیست سلام سلامتی است رجوع به امثال و حکم دهخدا شود سلام سنت است و جواب آن واجب (از جامع التمثیل ||) احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت بمافوق خود انجام دهد و آن معمو عبارت است از خبردار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه (فرهنگ فارسی معین ||) در شرع، ذکری است که نمازگزار در آخرین رکعت نماز گوید و جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته نمازگزار هریک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود (فرهنگ فارسی معین ||) نام درختی تلخ که سلام نیز گویند (منتهی الارب) (آنندراج)( 1) (ناظم الاطباء ||) صدهزاری که به هندی لکه گویند و در سراج اللغات از کتاب دبستان نقل کرده است که مراتب اعداد نزد فارسیان بدینگونه است یک، ده، صد، هزار، سلام یعنی صدهزار و صد سلام را شمار گویند و صدشمار را اشمار و صداشمار را اراده و صد اراده را رالی ارار گویند (غیاث (||) اِمص) سلامت (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) بی گزندگی (منتهی الارب) (آنندراج ||) بی عیبی (آنندراج) پاکی از عیبها (منتهی الارب) بی عیب (زمخشری) بی عیب بودن || تحیت (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد||) (مص) گردن نهادن (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد ||) در اصطلاح فلسفی برهنه شدن نفس از محنت دو جهان است (کشاف اصطلاحات الفنون) تجردالنفس عن المحنه فی الدارین (تعریفات جرجانی) - ابوسلام؛ مردم گیاه (ناظم الاطباء) - دارالسلام؛ بهشت (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) - سلام پله؛ کنایه از میل کردن کفه ترازو از طرفی که جنس در او باشد (آنندراج) رجوع به همین کلمه شود - مدینه السلام؛ بغداد (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) در لغت نامهء مقامات حریری میگوید که بغداد را از آن روی مدینه السلام گویند که سلام دریایی است در بغداد - نهرالسلام؛ دجله (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) - وادی السلام؛ پشت کوفه (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ||) - گورستان، قبرستان در نجف اشرف - والسلام؛ تمام شد و بآخر رسید (ناظم الاطباء) : بی طمع نشنیده ام از خاص و عام من سلامی ای برادر والسلاممولوی چه وصفت کند سعدی ناتمام علیک الصلوه ای نبی والسلام سعدی (بوستان (||) اِخ) نامی از نامهای باریتعالی (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ( 1) - باین معنی بکسر آمده است.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.