سگاله
[سَ / سُ لَ / لِ] (اِ مرکب) سرگین سگ (آنندراج) (جهانگیری) (برهان) فضلهء سگ (رشیدی) و این مخفف سگ گاله است یعنی فضلهء سگ و انداختهء سگ (رشیدی) : یکی بدید به گوه افتاده مسواکش ربود تا بردش بازجای و باز کده یکی بگفت که ( مسواک خواجه گنده شده ست که این سگاله و گوه سگ است خشک شده عمارهء مروزی (از لغت فرس اسدی ص 447 برداشتم نقاب و نگه کردم اندر او ماننده بود راست به بدبو سگاله ای ادیب صابر برای ریش خصمت میکند راست زمانه مرهم خوب از سگالهشمس فخری.