سکر
[سُکْ کَ] (معرب، اِ) معرب شکر که طعام را بدان شیرین کنند (غیاث) شکر معرب آن است (آنندراج) (مهذب الاسماء) (دهار) رجوع به شکر شود || خرمای تر و نیکو || انگوری است که چون او را آفتی رسد از هم پاشد و آن بهترین انگورهاست (آنندراج) (منتهی الارب ||) سکرالعشر، شبنمی است که بر درخت عشر منعقد گردد بپاره های نمک (منتهی الارب) (آنندراج) (از تحفهء حکیم مؤمن) صمغی است که از درخت عشر یعنی اگر بیرون می آید در موضع گل وی خشک گردد جمع میشود و آنرا بدین نام خوانند تیغال، شکرک کوهی (الفاظ الادویه) رجوع به تحفهء حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویه شود.