سقلاب
[سَ] (اِخ) ولایتی است از ترکستان به منتهای بلاد شمالی قریب روم مردم آنجا سرخ رنگ باشند و با ضم خطاست (آنندراج) (غیاث) ولایتی است از روم و به این معنی بجای حرف اول صاد بی نقطه هم بنظر آمده است (برهان) : ز توران زمین تا بسقلاب و روم ندیدند یک مرز آباد بومفردوسی ز بازارگانان و ترکان چین ز سقلاب و هر کشوری همچنینفردوسی ز چین و ماچین تا روس و تا در سقلاب همه ولایت خان است و زیر طاعت خان فرخی با بیست ویک و شاق ز سقلاب ترک وار بر راه وی کمین بمفاجا برافکندخاقانی به شام یا به خراسان به مصر یا توران به روم یا حبشستان به هند یا سقلاب خاقانی در آن تافتن دیده بیخواب کرد گذر بر بیابان سقلاب کردنظامی چو گل بودم ملک بانوی سقلاب کنون دژ بانوی شیشه ام چو گلاب نظامی (خسرو و شیرین ص 314 ) رجوع به صقلاب و اسلاو شود.