سفه
[سَ فَهْ] (ع اِمص) سبکی عقل و نادانی (غیاث) سبک خردی ناخردمندی (زمخشری) سبکی عقل یا بی خردی ضد حلم و نادانی (آنندراج) : او را بدان که دیو جسد را مطیع گشت حکمت سفه شده ست و سعادت شفا شده ست ناصرخسرو نه من قرین وجودم سفه بود گفتن هنوز در عدم است آنکه هم قران من است اثیرالدین اخسیکتی دور دور از عقل چون در پای او تا جنون ( باشد سفه فرمای او (مثنوی چ خاور ص 101.