سزا

معنی سزا
رجوع به سزاوار و سزیدن « سچاک وار » (2)« سچ » 1) (شایسته، شایستگی) از ریشهء )« سچاکیها » « سچاک » [سِ / سَ] (ص) پهلوی شود (حاشیهء برهان قاطع چ معین) لایق و سزاوار (برهان) (جهانگیری) لایق و درخور (آنندراج) : ز ده گونه ریچال و ده گونه وا گلوبندگی هریکی را سزاابوشکور دلیری ز هشیار بودن بود دلاور سزای ستودن بودفردوسی بفرمود تا جایگه ساختند ورا چون سزا بود بنواختندفردوسی شاد باد آن بهمه نیک سزا و ایمن از نکبت و از شور و ز شر فرخی (دیوان ص 184 ) ناز اگر خوب را سزاست بشرط نسزد جز ترا کرشمه و نازفرخی ایزد ار ملک و ولایت بسزا خواهد داد ملکی یافت سزاوار بملک عالمفرخی خدای دادش هرچ آن سزا و درخور اوست مثل زنند که درخور بود سزا بسزاعنصری او بد سزای صدر جهان ناسزا نکرد این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد منوچهری چو بیند جامه های سخت نیکو بگوید هریکی را چند آهو که زرد است این سزای نابکاران کبود است این سزای سوگواران (ویس و رامین) امیر رضی الله عنه برسیدن این بشارت تازگی تمام یافت و فرمود تا استقبال او بسیجیدن سخت بسزا (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40 ) دگر هرکه را بد سزا هدیه داد بنامه بسی پوزش آورد یاداسدی نه هر جایگه راست گفتن سزاست فراوان دروغ است کان به ز راستاسدی ازایرا سزا نیست اسرار حکمت مر این بی فساران بی رهبرانراناصرخسرو کسری پشت پای بهرام ببوسید و گفت سزای تاج و تخت تویی (فارسنامهء ابن البلخی ص 78 ) سبحان الله مرا نگوید کس تا من چه سزای بند سلطانممسعودسعد جمال عترت و فخر شرف علی که بعلم اگر عدیل علی خوانمش سزا باشد ادیب صابر تا سزا باشد ثنا گستردن آل رسول بنده در عالم بنام تو ثناگستر شودسوزنی و آنکه را دوست بانصاف برد منوازش که سزای ستم استخاقانی جان چو سزای تو نیست باد بدست جهان مهر چو مقبول نیست خاک بفرق نگین خاقانی چو خون در تن ز عادت بیش گردد سزای گوشمالی نیش گرددنظامی یکی گفتا سزای بزم شاهان شکر نامی است در شهر سپاهاننظامی گر تو بکشی چو شمع صدبارم چون آن تو کنی بدان سزا باشمعطار اگر زیردستی بیفتد سزاست زبردست افتاده مرد خداستعطار نه هر شاهی سزای تاج و تخت است بشطرنج اندرون هم شاه باشدابن یمین سزای قدر تو شاها بدست حافظ نیست جز از دعای شبی و نیاز صبحدمیحافظ جزای عدل نور و رحمت آمد سزای ظلم لعن و ظلمت آمدشبستری - امثال:سزا بسزا در خور است سزا را بسزاوار ده سزای حلق ملحد تیغ کافر سزای گران فروش نخریدن است سزای نیکی بدی است (|| اِ) پاداش نیکی و بدی (برهان) (جهانگیری) (رشیدی) (آنندراج) کیفر : سزاشان ببخشید بسیار چیز یکی دایه با وی فرستاد نیزفردوسی امیر گفت من از وی خشنودم و سزای آنکس که در باب وی این محال گفت فرمودیم (تاریخ بیهقی) علی حاجب که امیر را نشانده بود، فرمودیم تا بنشاندند و سزای وی بدست او دادند (تاریخ بیهقی) و منادی کردند که هرکس که خداوند خویش را بکشد ویرا سزا این است (تاریخ بیهقی) بسوزند چوب درختان بی بر سزا خود همین است مر بی بری را ناصرخسرو هرکه به لابهء دشمن فریفته شود سزای او این است (کلیله و دمنه) همچنین بخش تا چنین گویند که سزا را سزا فرستادیخاقانی و با او نه بر طریق مجاملت معامله کند سزای او این باشد (ترجمهء تاریخ یمینی) هرکو چو روزگار ره غدر میرود از روزگار هم بستاند سزای خویش کمال الدین اسماعیل چون بد و نیک را سزایی هست گفت و ناگفت را جزایی هست امیرخسرو دهلوی (|| ص) موافق Sacak, Sacakihah (2) - - ( (برهان) (جهانگیری) : صد منم من که درشود به ثبات هرچه آید سزا بطبع فرازمسعودسعد ( 1 Sac.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.