آغل
[غِ / غُ](1) (اِ) جای گوسفندان و گاوان و دیگر چارپایان بشب در خانه یا کوه و بیشتر کنده ای در زیرزمین باشد. کمرا. شب گاه. شبغا. شوگاه. آغیل. شوغا. شب غاز. شب غازه. شوغار. شوغاره. شب غاو. آغول. نَغِل. نُغول. باغل. غال. آغال. غول. غوشا. غوشاد. غوشاک. کاز. زاغه. غاو. کنده. چپر. خبک. خباک. خپاک. سم. سمج. سمجه. دیل. بیکند :
برو برو که خران آمدند به آغلها
خر جوان و خر پیر و خرّ یکساله.مولوی.
|| هاله. خرمن ماه. دارَه. شابورد. شادورد. خرگاه، خرگه ماه.
- امثال: حساب بز گر را در آغل کنند؛ غالباً بزان گر در چراگاه میرند و شب به آغل بازنگردند. و در نظایر مورد، این مثل را بکار برند.
(1) - ظاهراً با فتح صحیح است، چه آغال نیز در شعر به معنی آغل آمده است.
برو برو که خران آمدند به آغلها
خر جوان و خر پیر و خرّ یکساله.مولوی.
|| هاله. خرمن ماه. دارَه. شابورد. شادورد. خرگاه، خرگه ماه.
- امثال: حساب بز گر را در آغل کنند؛ غالباً بزان گر در چراگاه میرند و شب به آغل بازنگردند. و در نظایر مورد، این مثل را بکار برند.
(1) - ظاهراً با فتح صحیح است، چه آغال نیز در شعر به معنی آغل آمده است.