سرودن
2) (شنیدن)، هندی باستان )« سراو » 1) (آواز خواندن)، اوستا ریشهء )« سروتن » [سُ دَ] (مص) از: سرو + دن (پسوند مصدری)، پهلوی 3) آواز خواندن تغنی کردن سراییدن (از حاشیهء برهان قاطع چ معین) نغمه کردن (آنندراج) سراییدن (غیاث) )« چراو » ریشهء انشاد کردن نظم کردن شعر گفتن : پسر رومی در این معنی نیکو سروده است (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 372 ) یکی پنج بیتی خوش آمد به گوش که در محفلی می سرودند دوشسعدی || حرف زدن (آنندراج) گفتن : سخن هیچ مسرای با رازدار که او srutan (2) - srav (3) - crav - ( را بود نیز همساز و یارفردوسی ( 1.