سرقفلی
[سَ قُ] (اِ مرکب) چیزی که از کرایه دار سوای کرایهء حویلی یا دوکان بگیرند و آن مزد گشودن قفل است که داخل کرایه نیست (آنندراج) حقی که بازرگان و کاسب نسبت به محلی پیدا میکند بجهت تقدم در اجاره، شهرت، جمع آوری مشتری و غیره (فرهنگ فارسی معین) حق آب و گل حقی که مستأجر را پیدا آید در دکان و یا حمام و یا کاروان سرایی و امثال آن و او آن حق را به مستأجر بعد خود تواند فروخت (یادداشت مؤلف) : حاصل مال اجارت از این بازار هر حال مبلغ چهل هزار درم است بیرون از تکلفات عمال و توقعات عمال و مرسومات حراس و وظایف سقا و سرقفلی سرادار (ترجمهء محاسن اصفهان ص 5) گشاد عاشقی زآن جبهه دیدی اگر می داشت سرقفلی کلیدی محسن تأثیر (از آنندراج).