سرخانه
[سَ نَ / نِ] (اِ مرکب) به اصطلاح موسیقیان بمعنی آواز بلند (غیاث) (آنندراج) چنانچه میان خانه آواز متوسط (آنندراج) : ای کار دلم از تو ز قانون شده بیرون سرخانه ای از چنگ و ربابی گله بشنو مؤمن استرابادی (از آنندراج) نوایی که در پردهء غیب بود ز سرخانهء نقش سیمک نمود ملا طغرا (از آنندراج ||) منتهای چیزی (غیاث) کنایه از پایهء کمال هر چیزی چنانکه کسی پرزور باشد گویند در سرخانهء زور است و حد معین (آنندراج) : میکشی خمیازه دایم از پی تحصیل مال میرسانی چون کمان سرخانه از تیرآوری شفیع اثر (از آنندراج) تن سنگین دلان را خانهء زنبور میسازد کمان ابروی خوبان عجب سرخانه ای دارد صائب || پایه و رتبه (غیاث).