سرحلقه
[سَ حَ قَ / قِ] (اِ مرکب) سردار جماعت (آنندراج) پیشوا رئیس : در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سرحلقهء رندان جهان باش حافظ گر حلقهء دام است وگر حلقهء زنجیر سرحلقه بغیر از من دیوانه کدام است ابوطالب کلیم (از آنندراج) - سرحلقهء ده عقل؛ کنایه از عقل اول (غیاث).