سرباز
[سَ] (نف مرکب، اِ مرکب) آنکه سر خود را ببازد، از عالم جانباز (آنندراج) : در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع حافظ || در بازیهای ورق، ورقی که بر آن صورت سربازی نقش است || یک فرد سپاهی یا یک تن لشکری مقابل درجه دار ترکیب ها: - سرباز آکتیو؛ سرباز گارد سرباز نیروی دریایی سرباز نیروی زمینی سرباز نیروی هوایی سرباز وظیفه.