سرب
[سِ] (ع اِ) گلهء آهوان (آنندراج) (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ||) جماعت زنان و جز آن || گروه سنگخوار (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) گروه از پرندگان و از این معنی است گفتهء شاعر : أ سربَالقطا هل من یعیر جناحَهُ لعلی الی من قد هویت اطیر (از محیط المحیط) و قطا، مرغی سنگخوار بود مؤلف منتهی الارب و به پیروی از او مؤلفان آنندراج و ناظم الاطباء عام را بر خاص اطلاق کرده اند || پاره ای از خرمابنان || راه || حال و شأن (آنندراج) (ناظم الاطباء ||) دل (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) و از این معنی است: هو واسع السرب؛ ای رخی البال؛ یعنی آسوده خاطر است (منتهی الارب ||) نفس (آنندراج) (ناظم الاطباء) و منه: هو آمن فی سربه؛ ای نفسه (آنندراج ||) سینه ج، اسراب (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (بحر الجواهر) الجواهر).