اتیان
[اِتْ] (ع مص) آمدن. (زوزنی). || آرمیدن با زن. || بودن. || آوردن.
-اتیان بمثل؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را.
|| کردن کاری را :
به ترک شر و به اتیان خیر دارم امر
همه مخالف امر است ترک و اتیانم.سوزنی.
|| هلاک کردن. || نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را. || ارتکاب. ارتکاب ذنوب.
- اتیان البهائم؛(1) مجازات این اتیان تعزیر است. (اصطلاح فقه).
(1) - Bestialite (Droit Musulman, Par A. Querry, Tome 2, p. 533).
-اتیان بمثل؛ نظیر و شبیه آوردن چیزی را.
|| کردن کاری را :
به ترک شر و به اتیان خیر دارم امر
همه مخالف امر است ترک و اتیانم.سوزنی.
|| هلاک کردن. || نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را. || ارتکاب. ارتکاب ذنوب.
- اتیان البهائم؛(1) مجازات این اتیان تعزیر است. (اصطلاح فقه).
(1) - Bestialite (Droit Musulman, Par A. Querry, Tome 2, p. 533).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
