سخن پرور
[سُ خَمْ پَرْ وَ] (نف مرکب)سخندان : تا سخن پرور بوی از صاحب رازی بهی چون سخاگستر بوی از حاتم طایی بری سوزنی کریم دین که مکرم شد از تو دین کریم حکیم طبع و سخن پرور و کریم و حلیم سوزنی کشنده دمش طوطیان را بدام سخن پروری طوطیانوش نامنظامی بلبل عرشند سخن پروران باز چه مانند به آن دیگراننظامی دورویه ستادند بر در سپاه سخن پرور آمد در ایوان شاهسعدی پس در این معنی ضرورت صاحب صوت و سماع از برای شعر محتاج سخن پرور بود امیرخسرو دهلوی.