ستور

معنی ستور
(4)« ستورت آ » 3) (بار اسب، بار ورزاو)، استی )« ستهااورین » 2)، سانسکریت )« سته اوره » 1) (اسب)، اوستا )« ستور » [سُ] (اِ) پهلوی 7) (حیوان بارکش، ورزاو )« ستائور و ستائر » 6)، سریکلی )« ستور » 5)، شغنی )« استور » (حیوان خانگی)، کردی زازا عاریتی دخیل 9) (جانور، چارپا، دواب) (حاشیهء برهان )« سوتور » 8) (گوسفند، حیوان خانگی عموماً)، قیاس کنید با افغانی )« سوتور » بالغ)، یغنویی قاطع چ معین) هر جانور چارپا عموماً و اسب و استر و خر خصوصاً (برهان) حیوانات چارپا خاصه اسب و استر (آنندراج) بطریق عموم هر جانوری چارپای و بطریق خصوص اسب و استر را خوانند (جهانگیری) این لفظ بر گاو و استر و اسب آید (غیاث) اسب چاروا (شرفنامه) ماشیه (دهار) : همی رفت با دختر و خواسته ستوران و پیلان آراستهفردوسی زمین شد ز نعل ستوران ستوه همی کوه دریا شد و دشت کوهفردوسی کشیدند بهر کک کوهزاد ستوری بمانندهء تندبادفردوسی این همی گوید گشتم بغلام و بستور وآن همی گوید گشتم بضیاع و بعقار فرخی گر نیستت ستور چه باشد خرّی بمزد گیر و همی رولبیبی دستیار ستور و کار سفر ساخته کرد هر چه نیکوترعنصری از ننگ آنکه شاهان باشند بر ستوران بر پشت ژنده پیلان این شه کند سواری منوچهری زهی داده ستور و بستده خر ترا خود چون منی کی بود در خر(خور) (ویس و رامین) غلامان و ستوران افزون از عادت خریدن گرفتند (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328 ) و بعد از آن آنچه از صامت و ناطق و ستور و برده داشت نسختی پرداخت (تاریخ بیهقی) همه راه پیوسته پنجاه میل ستور و شتر بود و گردون و پیلاسدی ستور و گوسفند و گاو و اشتر کزیشان میشود روی زمین پرناصرخسرو ستور از کسی به که بر مردمی بعمدا ستوری کند اختیار ناصرخسرو (دیوان چ کتابخانهء طهران ص 201 ) تا تو بر پشت ستوری بار او بر جان تست چون بترک خر بگفتی آتش اندر بار زن سنایی هرکه را چشم عقل کور بود نبود آدمی ستور بودسنایی و توشهء چهارپایان و ستوران که ملک بر ایشان بپای بود (نوروزنامه) و ستور بسیار کرایه گیرم (کلیله و دمنه) نه آن کسم که در این دامگاه دیو و ستور چه عقل مختصر آن تخم جادویی کارم خاقانی مردان دین چه عذر نهندم که طفل وار از نی کنم ستور و بهرا برآورم خاقانی تنش را نمکسود موران کند سرش خاک سُمّ ستوران کندنظامی که داند که شداد را پای و دست بنعل ستور که خواهد شکستنظامی دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران (گلستان سعدی) آستینش - ( گرفت سرهنگی که بیا نعل بر ستورم بندسعدی چه نیکو زده ست این مثل پیر ده ستور لگدزن گرانبار به سعدی (بوستان) ( 1 stor (2) - staora (3) - sthaurin (4) - sturt´a (5) - estor (6) - stor (7) - staur, staor (8) - sutur (9) - sutur.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.