سپاس

معنی سپاس
2) (خدمت) (حاشیهء برهان قاطع معین) حمد و شکر و نعمت (برهان) (غیاث) )« سپاس - ام » 1)، ارمنی )« سپاس » [سِ] (اِ) پهلوی حمد (دهار) : نکردی خدای جهان را سپاس نبودی بدین بر دری ره شناسدقیقی سپاس تو گوش است و چشم و زبان کزین سه رسد نیک و بد بیگمانفردوسی ز یزدان سپاس و بدویم پناه که فرزند ما شد بدین پایگاهفردوسی ای عطابخش پذیرنده ز خواهنده سپاس رای تو خوبی و آئین تو فضل و احسان فرخی سپاس مر خدای را که برگزید محمد را که صلوه باد بر او (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308 ) زبان برگشادش بشکر و سپاس شده مر سپاس ورا حق شناس شمسی (یوسف و زلیخا) همی گفت هر کس که یزدان سپاس که رستی تو از رنج و ما از هراساسدی سپهدار گفتا سپاس از خدای که جفت مرا چون تو آمد بجایاسدی سپاس آن بی همال و یار با قدرت توانا را کزو یابد توانایی و قدرت بر توانایی ناصرخسرو هم مقصر بُوَم اگر شب و روز بسپاست برآورم انفاسناصرخسرو سپاس و حمد و ثنا و شکر مر آفریدگار را عزاسمه که خطهء اسلام و واسطهء عقد عالم را (کلیله و دمنه) سپاس و ستایش مر خدای را جل جلاله که (کلیله و دمنه) سپاس آن را که او دادم دل و جان تا بر این و آن ز رنج تو نهم منت ز داغ تو سپاس ای جان سوزنی از ده خیال تو که بده شب بتو رسد بر دل هزار منت و بر دیده صد سپاس خاقانی هنوزت سپاس اندکی گفته اند ز چندین هزاران یکی گفته اند سعدی (بوستان) یکی را دیدم که یک پای نداشت سپاس نعمت حق بجای آوردم (گلستان) بدین سپاس که مجلس منور است بدوست گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز حافظ|| قبول و منت (برهان) (انجمن آرا) منت (شرفنامه) قبول (رشیدی) (جهانگیری) : نباید که بادی بر او بر جهد وگر کس سپاسی بر او بر نهدفردوسی سپاسی بدین کار بر من نهی کز اندیشه گردد دل من تهیفردوسی بخواندش ستاره شناس بزرگ به خود بر نهادش سپاس بزرگفردوسی نسودی سه دیگر گُرُه را شناس کجا نیست از کس بر ایشان سپاس فردوسی تا تو بولایت بنشستی چو اساسی کس را نبود با تو در این باب سپاسی منوچهری و مال بسیار و مردم بیشمار و حدت تمام دهیم تا بر دست تو این کار برود، بی ناز و سپاس ایشان (تاریخ بیهقی) گیاه است پوشیدن و خوردنم سپاس کسی نیست بر گردنماسدی اما از توانگر کالا خریدن بغبن نه مزد بود و نه سپاس و ضایع کردن مال بود (کیمیای سعادت) جز سپاس تو نیست بر سر من آفریننده را هزار سپاسمسعودسعد با این همه کرامت که [ سلطان ] با بنده کرده است هیچ سپاس و منت بر بنده ننهد، بر دل خویش نهد (نوروزنامه) نکنم روی ورا با مه دوهفته قیاس ور کنم برمه دوهفته نهم بار سپاسسوزنی ندارم سپاس خسان چون ندارم سوی مال و نان پاره میل و نزاعیخاقانی || لطف و شفقت و مرحمت (برهان) لطف (صحاح الفرس) (رشیدی) - بی سپاس؛ بی سبب بیهوده : بمن بر منه نام جم بی سپاس مرا نام ماهان کوهی شناساسدی - ناسپاس؛ کافر نعمت ناشکر که شکر نعمت نکند : بفرجام کار آیدت رنج و درد بگرد در ناسپاسان مگردفردوسی نبوم ناسپاس ازو که ستور سوی فرزانه بهتر از نسپاسناصرخسرو چون گردنکش و ناسپاس شد و بخدایی دعوی کرد فرشتگان از وی بازگشتند (قصص الانبیاء ص 37 ) سپاس خدا کن که بر ناسپاس نگوید ثنا مرد مردم شناسنظامی گر انصاف خواهی سگ حق شناس بسیرت به از مردم ناسپاس سعدی (بوستان) سگ spas (2) - spas-em - ( حقشناس به از آدمی ناسپاس (گلستان) ( 1.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.