ساییدن

معنی ساییدن
[دَ] (مص) مالیدن (آنندراج) لمس کردن بسودن دست زدن (ولف) : برو پیش او تیز و بنمای چهر بیارای و میسای رویش بمهرفردوسی اگر نیم از این پیکر آید تنش سرش ابر ساید زمین دامنشفردوسی سرش می بساید بچرخ بلند همیدون بود بیخ او ارجمندفردوسی آن بس نبود که روی زانو در خاک بمالی و بساییناصرخسرو گه بر زنخ تو دست سایم گاهی شکر از لبت ربایمنظامی بدان سنگ سیه رغبت نماید برغبت خویشتن بر سنگ سایدنظامی رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید سعدی (طیبات ||) سحق کردن نرم کردن سودن (ناظم الاطباء) سحق (دهار) حرق ساییدن بسوهان (دهار) : هر شاه که از طاعت تو باز کشد سر فرق سر او زیر پی پیل بساییمنوچهری اندام شما را بلگد خرد بسایم زیرا که شما را بجز این نیست سزاوار منوچهری هرچ آن بزمان یافته ست بودِش سوهان زمانه ش بساید آسانناصرخسرو روزی آخر ز چرخ پاینده هم تو سایی و هم بسایندهسنایی از پی مشتی جو گندم نمای دانهء دل چون جو و گندم مساینظامی سنبلهء چرخ کو مساحی معنی دانهء دل ساید آسیای صفاهان خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 361 ||) بمجاز، سودن سوهان زدن رندیدن : بفرمای کآهنگر آرند چند ز پای من اکنون بسایند بندفردوسی بیاورد چندین ز آهنگران که سایند آن بندهای گرانفردوسی|| فرسودن (آنندراج) : اگر تاج ساییم و گر خود و ترگ رهایی نباشد هم از چنگ مرگنظامی بدوش دیگران زنبیل سایند بدندان کسان زنجیر خایندنظامی || زدودن و صیقل کردن و جلا دادن || اندودن || گداختن || حل کردن || پالودن و صاف کردن || دریافتن و درک کردن (ناظم الاطباء) - دست ساییدن؛ بمجاز، پنجه نرم کردن نبرد کردن : سزای تو گر نیست چیزی که هست بکوشیم و با آن بساییم دستفردوسی بچیزی که بر ما نیاید شکست بکوشید و با او بسایید دستفردوسی ترا بندگانند و سالار هست که سایند با چرخ گردنده دست فردوسی - دست بر دست ساییدن؛ تأسف خوردن : بحسرت من بسایم دست بر دست که چیزی نیستم جز باد در دست (ویس و رامین) - سر ساییدن بر کیوان (آسمان)؛ کنایه از بسیار بلند بودن مقام بلند داشتن : یکی را سر همی ساید ز فر و فخر بر کیوان یکی را سر نشاید جز بزیر سنگ چون ارقم ناصرخسرو هزار سرو خرامان براستی نرسد بقامت تو وگر سر بر آسمان سایند سعدی (بدایع) - غالیه ساییدن؛ کوفتن سحق : باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا غالیه ای بسای از آن طرهء مشکبوی او سعدی (طیبات) - مشک ساییدن؛ سحق کوفتن : فضل و هنر ضایعست تا ننمایند عود بر آتش نهند و مشک بسایندسعدی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.