اتراب
[اِ] (ع مص) خاک بر چیزی افشاندن. خاک برانداختن بر چیزی. خاک بر چیزی کردن. (تاج المصادر بیهقی). || در خاک گردانیدن. (زوزنی). || در خاک غلطیدن. بخاک دوسیدن. خود را بخاک آلودن. خاک آلوده شدن. || توانگر شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). بسیارمال شدن. بی نیاز شدن. || کم مال شدن. (از اضداد است). توانگری. || مالک بنده ای گردیدن که سه بار مملوک شده باشد.