اتراب
[اَ] (ع ص، اِ) جِ ترب. همزادان. همسالان. اَسنان. هم سنان. هم عمران. || همسران. اَمثال. اقران. دوستان : با طراوت جوانی و مقتبل شباب در اقران و اَتراب خویش بی نظیر است. (ترجمهء تاریخ یمینی). بسبب مناسبت شباب در زمرهء اَتراب و اصحاب او منتظم گشت. (ترجمهء تاریخ یمینی). بقوت شباب و مساعدت اصحاب و اتراب بر ملک مستولی شد. (ترجمهء تاریخ یمینی). اقوال ابناء زمان و اتراب و اقران که اخوان دیوانند... (جهانگشای جوینی). || زنان نوعمر. دختران دوشیزه: و روزی چند باستیفای لذات با لدات و اتراب مشغول گشت. (جهانگشای جوینی).