ساسی
(ع ص، اِ) گدا و گدائی کننده( 1) (برهان) (شرفنامهء منیری) (رشیدی) گدا و دریوزه گر (جهانگیری) (استینگاس) (ناظم الاطباء) : چه خیزد ز اول ملکی که در پیش دم آخر بود ساسی و بی سامان چه ساسانی چه سامانی سنائی خاک پاشان دیگرند و ( بادپیمایان دگر کی توان مر ساسیان را تخم ساسان داشتن سنائی همه ساسی نهاد و مفلس طبع باز در سر فضول ساسانیسنائی( 2 پس مردمان زبان به عیب این ساسان [ ساسان بن بهمن ] نشر کردن و دناءت همت او را شرح دادن دراز کردند والی یومنا هذا هر فرومایه را که عیب و سرزنش کنند ساسی خوانند، و گدایان را ساسی و ساسانی گویند( 3) (تاریخ بیهق ص 42 ) - ساسی سرای؛ در عربی بمعنی « سسی » - ( گداخانه رجوع به ساسی سرای شود - ساسی نهاد؛ گداطبع فرومایه رجوع به ساسی نهاد شود ( 1 بمعنی گدائی کردن ضبط شده (دزی ج 1 « یتسسی » گدائی کردن آمده و بنظر میرسد از زبان بربری مأخوذ است در قاموس بربری آورده و « ساسانی » را بعلاقهء تضاد با « ساسی » ص 651 : سسی از دکتر معین در حاشیهء برهان) ( 2) - در این هرسه بیت سنائی استنباط میشود که شاعر به بی اساسی آنچه بعدها در فرهنگها راه یافته، توجه داشته است ( 3) - ظ: در زبان فارسی قدیمترین جائی بمعنی گدا را با نام ساسان بن بهمن ارتباط داده اند « ساسی » است که.