ساز
(اِ) آلت موسیقی آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن (از برهان) نی و چنگ و هر چه بنوازند (رشیدی) چنگ (شعوری) آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن (شرفنامهء منیری) چیزی که مطربان نوازند مثل دف و چنگ و سِتار (غیاث اللغات) نی و چنگ و هر چه بنوازند (انجمن آرا) هر چه آن را توان نواخت چون نی و چنگ و رباب و امثال آن و با لفظ بستن و زدن و پرداختن و دادن و نواختن مستعمل است (آنندراج) برق آهنگ و سیرآهنگ و تمام سوز و جگرسوز از صفات اوست (مجموعهء مترادفات) (آنندراج) هر آلتی از آلات موسیقی که زنند و نوازند از ذوات الاوتار، چون عود و چنگ و بربط و طنبور و سه تار و تار و نزمه و قانون، و غیر ذوات الاوتار، چون نای و شیپور و جز آن انواع سازها - آدمی تاکنون برای ایجاد صوت به وسیلهء سازها سه طریقه یافته است: یکی عبارت است از به نوسان در آوردن یک سیم یا زه (مثل ویلن)، دومی از نوسان یک ستون هوا که در درون لوله ای پدید می آید (مثل قره نی)، طریقهء سوم به نوسان درآوردن جسمی چون زنگ یا سنج بدینگونه سازهای موسیقی به سه طبقه یا خانوادهء اساسی تقسیم میگردد: خانوادهء زهی، بادی، ضربی در سالهای اخیر به کمک وسائل فنی و برقی جدید، سازهائی اختراع شده است که شاید در آینده خانوادهء جدیدی تشکیل دهند سازهای زهی - پستی و بلندی و همچنین نوع صوتی که از یک سیم، یا زه برمی خیزد به بلندی، وزن و ضخامت آن سیم یا زه بستگی دارد سیمهای کلفت و بلند به آهستگی به ارتعاش در می آیند و اصوات بمی بگوش میرسانند سیمهای نازک و کوتاه با سرعتی بیشتر مرتعش می شوند و اصوات زیرتری ایجاد می کنند بعضی از سازها چون پیانو و چنگ به تعداد سیمهائی که دارند نت و صوت ایجاد میکنند، ولی سازهای دیگری چون ویلن، ویلن سل، کنترباس چهار سیم بیشتر ندارند و برای اینکه بتوان از این سازها بیش از چهار صدا بیرون کشید و گام اصوات را بدست آورد، نوازنده باید خود سیمها را کوتاه تر سازد، و برای این کار انگشت خود را بر روی سیمها میگذارد تا مانع لرزش و ارتعاش قسمت پائین سیم گردد سازهائی چون گیتار و بانجو دارای پرده هائی است که جای قراردادن انگشتان را معین میسازد بر روی ویلن و بعضی سازهای دیگر این پرده ها را کار نمی گذارند و نوازنده در این مورد غیر از گوش و شنوائی خود راهنمای دیگری ندارد سازهای بادی - قسمت اصلی و اساسی هر ساز بادی لوله ای است که چون در آن دمند ستون هوای موجود در داخل آن به نوسان درمی آید و صوتی پدید می آورد هر قدر ستون هوا کوتاه تر باشد صدائی که برمیخیزد زیرتر است سازهای بادی رابه دو خانوادهء اصلی تقسیم کرده اند: سازهای بادی چوبی، و سازهای بادی فلزی 1 - آنهائی که از نی یا چوب ساخته شود: سازهای قدیم زیر را از این دسته می شمارند مزمار یا زمر، سورنای، شبابه، صفاره، یراع، شاهین، زماره، زنامی، قصبه، بوق، موصول 2 - آنهائی که از مس یا برنج ساخته شود بوق ونفیر و ارغنون دهنی جزو این دسته بوده است سازهای بادی از لحاظ شکل و طرز نواختن نیز بدو دستهء متمایز تقسیم میشوند: 1 - دسته ای که نواختن آنها بوسیلهء زبانه ای صورت میگیرد: مثل نی انبان و سورنای و دونای و در سازهای اروپائی مثل ساکسوفون و قره نی و چنگ چینی 2 - آنهائی که هوا بدون واسطه در لوله دمیده میشود مانند فلوت و چندنای (یا ارغنون دهنی) خانوادهء نای را از لحاظ شکل هم به دو طبقه تقسیم توان کرد: 1 - آنهائی که شکل استوانه دارند 2 - آنهائی که شکل مخروط دارند و سر و ته آنها بیک اندازه نیست تعداد سوراخهای نای نیز در انواع مختلف آن متفاوت است نوع دوم را عربی انبوب هم گویند اگر دو لوله در ساختن آن بکار برده باشند آن در فارسی دونای گویند سازهای ضربی - این آلات بطور کلی عبارت است از یک یا دو پارچه پوست که در یک یا هر دوسمت بدنه ای به شکل استوانه که از چوب یا فلز یا سفال ساخته شده باشد کشیده باشند بنابراین تعریف، آلات ضربی را می توان به سه نوع متمایز تقسیم کرد: 1 - یک پارچه پوست که در یک طرف بدنه ای به شکل استوانه کشیده شده باشد و طرف دیگر استوانه باز باشد مثل دمبک و دایره 2 - یک پارچه و پوست که بر روی دهانه: بدنه ای به شکل یک کاسهء بزرگ کشیده شده باشد یعنی طرف دیگر آن بکلی مسدود است مثل کوس و دمامه 3 - دو پارچه پوست که در دو طرف بدنه ای به شکل استوانه کشیده شده باشد مثل دهل و طبل از لحاظ شکل نیز سازهای ضربی را به دو نوع تقسیم توان کرد: 1 - آنهائی که بدنهء کوتاه دارند مثل دف 2 - آنهائی که دارای بدنهء بلند هستند مثل دمبک سازهای ضربی را از لحاظ موارد استعمال نیز به دو نوع تقسیم میکنند: 1 - آلات ضربی رزمی، چون: کوس و طبل 2 - آلات ضربی بزمی، چون: دف و دمبک رجوع به مجلهء موسیقی دورهء سوم سلسلهء مقالات سازشناسی برای همه شمارهء 23 تا 28 و آلات موسیقی ایران شماره های آبان 30 تا آذر 36 شود سازهای ایران در دورهء اسلامی: در دورهء اسلامی سازهای زهی مضرابی (ذوات الاوتار) بیش از سایر سازها اهمیت داشت از رایج ترین انواع این سازها: تنبور، قانون، بربط و عود را باید نام برد بعلاوه در دسته های زهی آن دوره دو ساز رباب الشاعر و چنگ از نظر اینکه برای همراهی با آواز و شعر زیاد به کار میرفت، ارزش خاصی داشت از سازهای بادی: کرنا، ( سرنا، شیپور، نی و قره نی معمول بود از سازهای ضربی طبل و دف اهمیت بیشتری داشت و دف با چنگ همراهی میکرد( 1 837 ه ق) شرحی در بیان بعضی از آلات موسیقی آن دوره نوشته که - عبدالقادر غیبی مراغه ای موسیقیدان بزرگ ایرانی ( 754 حاکی از وفور و تنوع سازهای موسیقی در دورهء اسلامی است آلات موسیقی آن دوره را به دو دستهء ذوات النفخ (سازهای بادی) و ذوات الاوتار (سازهای زهی) تقسیم میکردند ذوات النفخ (سازهای بادی) در این دوره به یازده نوع تقسیم میشد: نای سفید، نای منصف، سیه نای، سورنا، بلبان، نای چاور، نفیر، باق، موسیقار، چنجیق و ارغنون نای منصف از لحاظ طول کوچکتر از بوده و نوای بسیار حزینی داشته است نفیر از تمام سازهای بادی بزرگتر بوده و نوعی از « سورنا » نای سفید بوده، و بلبان سازی شبیه ( بیش از دو گز طول داشته است باق نوعی نی بوده است که ساز چنجیق نوع کاملتر آن بشمار می آمده است( 2 « بورغو » آن بنام ذوات الاوتار (سازهای زهی) از حیث تعداد از سازهای بادی فراوان تر بوده و بیش از بیست و شش قسم از آنها مورد استعمال بوده است: عود قدیم، عود جدید کامل، ششتای، طرب رود، طنبور شرونیان، طنبور ترکی، روح افزای، قوپوز رومی، اوزان، نای طنبور، رباب، مغنی، اگری، قانون، کمانچه، غژک، یکتای ترنتای، ساز دولاب ساز عالی مرصع، تحفه العود، شدرغو، پی پا، باتوغان، شهرود و رودخانی( 3) عود قدیم کامل دارای ده وتر و عود قدیم دارای چهار وتر بوده است ششتای، و طرب رود، و تنبور شرونیان از نظر شکل خارجی شبیه گلابی بوده اند روح افزای ترنجی شکل بود و بیش از شش وتر از ابریشم و مفتول بر آن استوار میکردند، قوپوز رومی همانند عود و اگری شبیه چنگ بود غژک دارای ده سیم بوده، و ساز دولاب از نظر شکل و ابعاد بی شباهت به دهل نبوده است شهرودطولش به دو برابر عود می رسید رودخانی بیشتر به تنبور شرونیان شبیه بود و بر نصف آن پوستی کشیده از دستهء سازهای زهی و بادی خارج بود ساز « سازفولاد » و « طاسات و کاسات » و سیمهای متعددی بر آن تعبیه میکردند دوساز فولاد دارای سی و پنج لوح بوده که از هر لوح آهنگی حاصل میشده است طاسات و کاسات، ظروف چینی یا آبگینه یا فلزی بودند که بر حسب بزرگی و کوچکی حجم و اندازه و پر و خالی بودنشان از مایعات مختلف اصوات گوناگون و طنین و نوای خاصی داشتند (از مجلهء موسیقی دورهء سوم شمارهء 25 شهریور 1337 ، سازهای موسیقی ایران در دورهء اسلامی بقلم چ م)اسامی سازهائی که در ادوار مختلف تاریخ اسلام در کتابهای فلسفی و تاریخی و تألیفات خاص موسیقی میتوان یافت از این قرار است: ابواللهو (طنبور)، ارغنون (دو نوع زمری و بوقی) اصف، اگری (چنگ)، اوزان، باتره، باتوغن، باق، بربط، بزق (طنبور)، بلبان (بالابان)، بندیر، بورغو، بوق، بیشه، پی پا، تار تبیره، تحفه العود، تنبک، تیریال، جرس، جفت ساز، جلاجل، چغانه، چگور، چنجیق، چندنای (ارغنون دهنی)، چنگ، چنگ دهن، چنگرک، چهار پاره (چالپاره)، چهارتار، دایره، دبداب، درای، دریج، (طنبور) دف دف دورویه، دمامه، دنبک (دنبک یا دمبرک)، دوتا (دوتار)، دودک، دونای، دهرود، دهل، راست ساز، رباب، رموز، روئین خم، روح افزای، رود، رودخانی، زل، زنامی (قره نی)، زنگ، ساز دولاب، سازعالی مرصع، ساز فولاد، سپیدنای (نای سفید یانی سفید)، سرنای (سورنای)، سفاقس، سنتور، سنج، سوریانی، سه تار، سیاه نای، شاخ، شامشته، شانه، شاه نای شاهین، شبابه (نی)، شترغو (شدرغو)، ششتای (شش تار)، شش خانه، شعیره، شندف (دهل)، شهرود، شیپور، شیزان، شیشک (شیزک)، شیشم، صفار، صفیر، طار، طاسات، طبل، طرب انگیز، (دهل) طرب رود، طنبور ترکی، طنبور، شرونیان طوطک، عراقیه، عرطبه، عرکل، عنقا، عود (قدیم و جدید)، عیر، غچک، غربال، غرف، غز، غندرود، غبطه، فنجان ساز، قانون، قدوم، قره نی، قُصابه، قصع، فنین (طنبور)، قوال، قوپوز، قیثاره، کاسات، کبر، کران، کرنای، کمانچه، کناره، کنگره، کوبه، کوس، کیثار، گاو دم، مدیلان، مربع، مزمار عراقی (نی)، مزمر، مزهر، مشته چین، مصافق، (مصفقه)، معزف (چغانه)، معازیف، مغنی، موسیقار، موصول، مهری، (چنگ)، ناقوس، نای (و انواع آن، دونای، سیه نای، نای چاور، نای داود، نای روئین، نای سرهنگ شهریاری، نای سفید، نای شاه، نای محسن، نای منصف، نای منصور، نای نرم، نای هفت بند)، نای طنبور، نزهه، نفیر، نقاره، نقیره، نی، نی انبان، نیچه، نی لبک، ون، یراع (نی)،یکتای (یک تار)، یک و نیم ساز اسامی این سازها بعضی منحصراً در زبان فارسی و برخی منحصراً در زبان عربی و پاره ای منحصراً در زبان ترکی و بعضی از آنها نیز در هر سه زبان مشترک است( 4) علاوه بر این گاهی یک ساز در یک زبان چندین نام مختلف دارد رجوع به هریک از کلمات فوق و آهنگ در این لغت نامه شود و نیز رجوع به ترجمهء ایران در زمان ساسانیان کریستنسن چاپ دوم ص 503 تا 510 وآلات موسیقی در عصر ساسانیان کریستنسن در کتاب تاریخ تمدن ایران ص 228 تا 231 و خسرو قبادان وریدک وی ترجمهء دکتر محمد مکری و تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ترجمهء جواهر کلام ج 5 ص 40 تا 47 و آهنگهای موسیقی ایران در زمان ساسانیان ایران، سلطانی مجلهء مهرسال پنجم شمارهء 6 ببعد و تاریخ تمدن ایران ساسانی، سعید نفیسی ج 1 ص 156 و ترجمهء مقدمهء ابن خلدون ج 1 ص 508 تا 514 و ج 2 ص 854 تا 866 و زندگانی شاه عباس نصرالله فلسفی ج 2 ص 343 تا 247 و تأثیر و نفوذ ایران در تعبیهء آلات موسیقی، مجلهء روزگارنو ج 2 ص 40 تا 44 و علمای بزرگ ایران در فن موسیقی، دکتر ه ج فارمر، مجلهء روزگار نو، ج 2 شمارهء 1 ص 48 تا 53 و وصف صورت آلات موسیقی در دیوان خاقانی، مجلهء سخن دورهء سوم شماره 8 و 9 ص 542 تا 545 و مفاتیح العلوم خوارزمی و کنزالتحف و جامع الالحان عبدالقادر مراغی و کشف الظنون مبحث علم الموسیقی نفائس الفنون چ قدیم قسم دوم ص 85 و 86 و ساز و آهنگ باستان یا تاریخ موسیقی، روح الله خالقی و سرگذشت موسیقی ایران، خالقی و تحقیق در سازهای شرقی، دکتر ه ج فارمر چ 1931 م لندن و نسخ خطی راجع به موسیقی عربی موجود در کتابخانهء بادلیان، دکتر ه ج فارمر، چ 1925 م لندن و آلات موسیقی قدیم ایران، مجلهء موسیقی دورهء سوم، آبان 35 تا 36 شود : همهء فقها و اعیان و عامه آنجای رفتند به تهنیت، فوج فوج مطربان شهر و بوقیان شادی آباد با سازها بخدمت آنجای آمدند (تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 7) بشکفت پنبه زار فلک بر فلک چنانک زهره ز عشق دوک بهم درشکست ساز روحی ولوالجی زهره بر ره بود چون از غم مرا سرمست ساخت بامن آمد، ساز زیر پردهء شب برگرفت مجیر بیلقانی خاقانیا منال که این ناله های زار بر ساز روزگار نه بس نغمهء خوش است خاقانی بزم چو هشت باغ بین باده چهارجوی دان خاصه که ساز عاشقان حور لقای نو زند خاقانی خاقانیا بنال که بر ساز روزگار خوشتر ز نالهء تو نوائی نیافتمخاقانی در ساز ناز بود ترا نغمه های خوش این دم قیامت است که خوشتر فزوده ای خاقانی (دیوان چ سجادی ص 673 ) حدیث باربد با ساز دهرود همان آرامگاه شه به شهرودنظامی رصد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آوازنظامی از من آموخته ترنم ساز زدنش دلفریب و روح نوازنظامی وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را ساقی بیار آن جام می مطرب بساز آن ساز را سعدی (طیبات) سازنده اگرچه ساز نیکو سازد اما بی ساز ساز چون بنوازد شاه نعمه الله ولی - جفت ساز؛ نوعی از فنون و هنرهای سازندگی یکی از سه صفت سازهای ذوی الاوتار رجوع به ساز جفت شود - راست ساز؛ یکی از سه صفت ساز ذوی الاوتار رجوع به ساز جفت شود - ساز بادی؛ یکی از ذوات النفخ - ساز بر تار بربستن؛ کوک کردن ساز را : فلک قانع نشد از نغمهء طنبور افزودن ز هجران بهر ما ساز نوی بر تار می بندند مؤمن استرآبادی (از آنندراج) - ساز پرداختن؛ ساز زدن - ساز دادن؛ کوک کردن ساز را - ساز زدن؛ ساز نواختن - ساززن؛ سازنواز - ساز زهی؛ سازی از ذوات الاوتار - ساز سیرآهنگ؛ ساز بلندآواز - ساز ضربی؛ سازی که با کوبیدن ضربه ای بدان بصدا درآید - ساز کمانی؛ سازی که آنراباکمان (آرشه) نوازند - ساز نواختن؛ ساز زدن - ساز و آواز؛ بزن و بکوب - ساز و دهل؛ آلات موسیقی - ساز و سرنا؛ آلات موسیقی - ساز و سرور؛ ساز وآواز - ساز و نقاره؛ ساز و دهل - ساز و نوا؛ ساز و آواز - ساز و نواز؛ ساز و سرور - یک و نیم ساز؛ یکی از سه صفت ساز ذوی الاوتار رجوع به ساز جفت شود و نیز رجوع به رده و ردیف هریک از ترکیبات فوق در همین لغت نامه شود || مجازاً به معنی راه و روش : ز جور و عدل در هر دورسازی است - ( در او داننده را پوشیده رازی استنظامی ز جور و عدل در هر دور سازی است در او داننده را پوشیده رازی استنظامی ( 1 آلات زیر را نیز جزو سازهای ضربی شمرده اند: بندیر، تبیره، تیرپال، تنبک (دمبک = طنبک)، دبداب (طبل المرکب)، دمامه، دهل، دف (یکرویه و دورویه)، شندف، طار، عرطبه، عرکل، غربال، قصع (نقارهء کوتاه)، کبر، کوبه (طبل المخنث)، کوس، مزهر، نقیره 2) - آلات زیر را نیز جزو سازهای بادی شمرده اند: بوق، بیشه، زنامی، سوریانی، شاخ، شاهین، شامشته، شبابه، شعیره، شیپور، ) صفاره، صفیر، غندرود، قُصابه، کرنای، گاودم، مزمار، انواع نای (دونای، نای داود، نای روئین، نای سرهنگ شهریاری، نای شاه نای محسن، نای منصور، نای نرم، نای هفت بند)، نی انبان، نیچه، نی لبک، یَراع ( 3) - آلات زیر را نیز جزو سازهای زهی (مضرابی) نام برده اند: ابواللهو، دریج، دوتا، ستار (سه تار)، سنتور، عرطبه، عنقا، کناره، کیثار (قیتار)، قنین، معزفه، مغنی، نزهه، ون سازهای زیر را - ( با کمان (آرشه) می نواخته اند: رباب، شیشک (شوشک، غژک، غیشک، غیزک، غیژک)، شیزان، شیشل، قیز، کمانچه ( 4 مشخصات و حتی اسامی غالب این سازها در کتب لغت نیامده و تعداد کمی که در لغت نامه های عربی ذکر شده مترادف نی یا چنگ یا طبل (که هریک نمونهء ممتازی ازیک دسته سازهاست) معرفی گردیده است در هر صورت برای شناختن اکثر آنها راهی جز مراجعه به تألیفات خاص موسیقی نیست احتمال تصحیف نیز در پاره ای از کلمات فوق که (از منابع دست دوم نقل کرده ایم) میرود.