آغاچی
(ترکی، اِ مرکب) اَغاجی و آغاجی و آغجی نیز در کتب آمده است، و ظاهراً بمعنی حاجب و پرده دار است، و او چون واسطهء بلاغ میان شاه و مردم یا وزراء بوده است : ملطفه به نزدیک اغاجی خادم خاصه بردم و بدو دادم و جائی فرود آمدم نزدیک سرای پرده وقت سحرگاه فراشی آمد و مرا بخواند برفتم اَغاجی مرا پیش برد. (تاریخ بیهقی). استادم رقعتی نوشت سخت درشت و بوثاق اَغاچی آمد و رقعه بدو داد و ضمان کرد که وقتی سره جوید و برساند و پس بازآمد بدیوان و بر آغاچی پیغام را شتاب میکرد. (تاریخ بیهقی). رقعتی نوشتم بامیر چنانکه رسم است که نویسند در معنی استعفا... و آن رقعه به اَغاچی دادم و برسانید. (تاریخ بیهقی). و در جامع التواریخ تحت عنوان الحجاب، یعنی حجاب طغرل بیک سلجوقی نام یکی از آنان را بدینگونه برده است: النذر الاغاجی. و نیز در راحه الصدور راوندی نام حاجبی را نگاشته است بدین صورت: الحاجب عبدالرحمن الب زن الاَغاجی. الحاجب عبدالرحمن الاَغاجی(1).
(1) - آنچه راجع باین شاعر و نیز کلمهء آغاجی در این کتاب آمده است اقتباسی است از تعلیقات دوست بزرگوار من حضرت علامه محمد قزوینی اطال الله بقاه بر چهارمقاله. و آغاچی امروز در تفرش نامی از نامهای مردانست، و نام حاج میرزاآقاسی وزیر نیز شاید اصلش همین کلمه باشد.
(1) - آنچه راجع باین شاعر و نیز کلمهء آغاجی در این کتاب آمده است اقتباسی است از تعلیقات دوست بزرگوار من حضرت علامه محمد قزوینی اطال الله بقاه بر چهارمقاله. و آغاچی امروز در تفرش نامی از نامهای مردانست، و نام حاج میرزاآقاسی وزیر نیز شاید اصلش همین کلمه باشد.