سائله
[ءِ لَ] (ع ص) تأنیث سائل رجوع به سائل شود (|| اِ) سپیدی پیشانی و قصبهء بینی که به اعتدال باشد (منتهی الارب ||) سپیدی که تا نرمهء بینی رسیده باشد و آن را نیز سپید گردانیده باشد (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج) -صاحب نفس سائله؛ جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای آن بجهد مقابل حشرات، ماهیها -نفس سائله (اصطلاح فقهی)؛ خون جهنده.