ابی خویشتن
[اَ خوی / خی تَ] (ص مرکب، ق مرکب) بیخود. بیهوش. مغمی علیه :
بفرمود تا داروی هوش بر [ منیژه ]
پرستنده آمیخت با نوش بر
بدادند و چون خورد شد مرد [ بیژن ] مست
ابی خویشتن سرش بنهاد پست.فردوسی.
بفرمود تا داروی هوش بر [ منیژه ]
پرستنده آمیخت با نوش بر
بدادند و چون خورد شد مرد [ بیژن ] مست
ابی خویشتن سرش بنهاد پست.فردوسی.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
