ابهام
[اِ] (ع مص) پوشیده گذاشتن. مجهول بگذاشتن. بسته کردن کار. (زوزنی). بسته کردن. پوشیدن. || پوشیده گفتن. || پیچیدگی. بستگی. پوشیدگی. تاریکی. || دور کردن و راندن کسی را از کار. || مجهول و مطلق و بی قید گذاشتن چیزی را. || بند کردن دَر. || بسیاربهمی شدن و بهمی ناک گردیدن زمین. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) || ابهام امر؛ بسته و مشتبه شدن آن. || ابهام ارض؛ رویانیدن زمین گیاه بهمی را.