زیبارخ
[رُ] (ص مرکب) زیباروی (از فهرست ولف) جمیل نکوروی : سمن بوی و زیبارخ و ماهروی چو خورشید دیدار و چون مشک بوی فردوسی برخ شد کنون چون گل ارغوان سهی قد و زیبارخ و پهلوانفردوسی اگر زیبارخی رفت از کنارت ازو زیباتر اینک ده هزارتنظامی همچنان نامه کرد بر سقلاب خواست زیبارخی چو قطرهء آبنظامی همه زیبارخ و موزون و دمساز همه دستان سرا و نکته پردازنظامی.