زیبا

معنی زیبا
فاعلی و صفت مشبهه) زیبنده (حاشیهء برهان چ معین) بمعنی نیکو و خوب است که نقیض زشت و بد ) « ا» + « زیب » : (نف) از باشد (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) : زیبا نهاده مجلس و خالی گزیده جای( 1) ساز شراب پیش نهاده رده رده شاکر بخاری درشتی نه زیباست از شهریار پدر نامور بود و تو نامدارفردوسی به پیش همه موبدان شاه گفت( 2) که زیبا بود شاه را ماه جفت( 3)فردوسی گفتار تو بار است و کار برگ است که اشنود چنین بار و برگ زیباناصرخسرو که مرا بی بقای خدمت او زندگانی کثیف و نازیباستخاقانی این چرخ نازیبا لقب از دست بوست کرده لب شیرین تر از اشک طرب از چشم مینا ریخته خاقانی هرچه از آن خلط و خون زیبا بود مبتلای آن شدن بیجا بودعطار دوران بقا چو باد صحرا بگذشت تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت (گلستان) نه هرکه به صورت نکوست سیرت زیبا در اوست (گلستان ||) جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته (ناظم الاطباء) هر چیز خوب و باملاحت بود و نیکو و آراسته باشد (شرفنامهء منیری) نیکو جمیل قشنگ خوشگل مقابل زشت، بدگل (از فرهنگ فارسی معین) جمیل حَسَن خوب مقابل زشت نیکو وسیم خوبروی قشنگ خوشگل (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بیاراست رخ را بسان بهار وگرچند زیبا نبودش نگارفردوسی خردمند و زیبا و چیره سخن جوانه بسال و بدانش کهنفردوسی جوانی دژم ره زده بر در است که گویی به چهر از تو زیباتر است اسدی زیبا به خرد باید بودنت و به حکمت زیبا تو به تختی و به صدری و نهالی ناصرخسرو ای چرخ از آن ستارهء رعنا چه خواستی وی باد از آن شکوفهء زیبا چه خواستی خاقانی جان فشانند بر آن خال و بر آن حلقهء زلف عاشقان کان رخ زیتونی زیبا بینندخاقانی چند بارش دیده ام در خواب لیک طلعتش این بار زیبا دیده امخاقانی وگر بر وی نشستن ناگزیر است نه شب زیباتر از بدر منیر استنظامی هرکه زیباتر بود رشکش فزون زانکه رشک از ناز خیزد یا بنونمولوی هرچه را خوب و کش و زیبا کنند از برای دیدهء بینا کنندمولوی زشت باشد دبیقی و دیبا که بود بر عروس نازیباسعدی ای سرو به قامتش چه مانی زیباست ولی نه هر بلندیسعدی با همه رفتن زیبای تذرو اندر باغ گر بشوخی برود پیش تو زیبا نرودسعدی بردوخته ام دیده چو باز از همه عالم تا دیدهء من بر رخ زیبای تو باز استحافظ آنچه من یافتم از چهرهء زیبای کسی به دو عالم ندهم شوق تماشای کسی صائب (از آنندراج) جای رحم است بر آن قطرهء شبنم صائب که نظر آب نداد از رخ زیبای کسی(ایضاً ||) بمعنی زیبنده هم هست (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) (آنندراج) زیبنده و شایسته: زیبایِ گاه؛ شایستهء تخت سلطنت (فرهنگ فارسی معین) درخور لایق سزاوار برازنده برازا زیبنده ازدر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ورا پنج دختر بد اندر نهان همه خوب و زیبای تخت شهانفردوسی که شد تخت ایران ز خسرو تهی کسی نیست زیبای شاهنشهیفردوسی وزو باد بر شهریار آفرین که زیبای تاج است و تخت و نگین فردوسی سزاوار گنج است اگر مرد رنج که بدخواه زیبا نباشد به گنجفردوسی من ثناگوی، تو زیبای ثنائی و به فخر هر زمان سر بفرازم ز میان امثالفرخی آن مهی یافته از گوهر و زیبای مهی و آن سری یافته بر خلق و سزاوار سری فرخی از درگه شهنشه مسعود باسعادت زیبا به پادشاهی دانا به شهریاری منوچهری بونصر بر شغل عارضی بود که فرمان یافت و مردی سخت فاضل و زیبا و ادیب و خردمند بود (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242 ) یکچندی سالار غازیان غزنین و در آن ( سخت زیبا بود (تاریخ بیهقی ایضاً ص 255 ) در خادمی هزار بار نیکوتر از آن شد و زیباتر( 4) (تاریخ بیهقی ایضاً ص 382 فزایم ز جان آفرین شاه را که زیباست مر خسروی گاه رااسدی به پاداش این بود زیبای من که امروز جویی همی جای مناسدی نماند آفریدون و جمشید شاه نه تور و منوچهر زیبای گاهاسدی همه کار فغفور زیبای او بیاراست آن رسم دربای اواسدی زیباست بر این شغل عمیدبن عمید آنک کافی است به هر شغل و بهر فضل سزاوار مسعودسعد شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند حافظ ( 1) - ن ل: زیبا گزیده جای ( 2) - ن ل: سرو گفت ( 3) - ن ل: ماه را شاه جفت ( 4) - بمعنی نخست نیز ایهام دارد.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.