زهرناک
[زَ] (ص مرکب) زهرآلوده (آنندراج) سم دار و زهرآلود (ناظم الاطباء) زهرآگین سمی (فرهنگ فارسی معین) : های خاقانی ترا جای شکرریز است و شکر گر دهانت را به آب زهرناک آگنده اند خاقانی مزاج هوا چون بود زهرناک بیندازد آن چیز را در مغاکنظامی کاین شده ست از خوی حیوان پاک پاک پر ز عشق و لحم و شحمش زهرناک مولوی باید که در چشیدن آن جام زهرناک شیرینی شهادت ما در زبان شودسعدی رجوع به زهر شود.