زنیم
[زَ] (ع ص) مردی به قومی چسبیده که نه از ایشان بود (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) پسرخوانده (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء ||) ناکس و فرومایه و بدخوی که در ناکسی معروف باشد (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از غیاث) : هم خدا داشت مر او را ز بد خلق نگاه گرچه بسیار جفا دید ز هر گونه زنیم ابوحنیفه (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390 ||) خصم جواب از طرف قوم (منتهی الارب) (آنندراج) خصم جواب دهنده از طرف قوم (68/ (ناظم الاطباء ||) حرام زاده (ترجمان القرآن) (دهار) : عتل بعد ذلک زنیم (قرآن 13.
فرهنگ فارسی هم صدا برای اندروید
برنامه فرهنگ فارسی هم صدا یک فرهنگ لغت فارسی به فارسی بر اساس فرهنگ لغت دکتر معین می باشد.
مشاهده جزئیات محصول
