زله
[زَلْ لَ] (ع اِ) لغزش پای در گل و لغزش در سخن اسم است زلیل را (منتهی الارب) لغزش پای در گل سقط و خطا و لغزش در سخن ج، زلات (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) گناه و خطای بی اراده( 1) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) گناه (دهار) خطا و خطیئه (فرهنگ فارسی معین ||) وقوع مکلف است در امر نامشروع ضمن انجام امر مشروع و گفته اند زلت فعلی است از صغایر که بدون اراده از آدمی صادر می شود (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 618 ) رجوع به همین کتاب شود || زن مرد (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) عروس (اقرب الموارد ||) مهمانی عروسی || آنچه از مائدهء دوست یا خویشاوند بردارند، لغت عراقیان یا عامیان است (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) رجوع به زَلَّه و زلِّه شود ( 1) - این معنی و سه معنی بعد را منتهی الارب بنحوی ضبط داده که موهم ضم اول نیز هست زُلَّه رجوع به همین کتاب شود.